یکی از کارتونهایی که از سالها پیش تا الان در میان کودکان و حتی افراد بزرگسال محبوب بوده است «باب اسفنجی شلوار مکعبی» نام دارد که اثر فردی به اسم نیکلودئون است. قطعا اکثر ما با این انیمیشن سریالی خاطرات زیادی داریم و تماشای آن برایمان لذت بخش بوده است؛ اما در کنار همهی آن صحنههای بامزه و طنز، رازهای تاریک و ترسناکی در این کارتون وجود دارد. اگر شما هم علاقهمند به کاوش دربارهی باب اسفنجی ترسناک هستید، پس در ادامه این مطلب با ما همراه باشید تا شما را با 20 مورد از ترسناکترین قسمتهای آن آشنا کنیم.
قطعا همهی شما میدانید که این کارتون دربارهی یک اسفنج دریایی است که در شهری به نام بیکنی باتم در زیر آب زندگی میکند و در رستوران آقای خرچنگ به عنوان سرآشپز در حال کار کردن است. این سریال حول محور باب اسفنجی و ماجراجوییهایی او همراه با دوستانش میچرخد. با این حال در پشت همهی اتفاقات طنز و جذاب کارتون باب اسفنجی، شوخیهای بزرگسالانهای به شکلی بسیار ظریف و با نبوغی بسیار، پنهان شده است که همهی اینها میتواند برای کودکان آزاردهنده و ناخوشایند باشد و همینطور گاهی برایشان ترسناک به نظر برسد. حتی این صحنهها برای افراد بزرگسال نیز ممکن است ترسناک و عجیب باشد؛ بنابراین به سختی میتوان گفت که این کارتون مناسب کودکان است.
20. کرم گوش
در فصل 7 در قسمت کرم گوش (Earworm)، باب اسفنجی به موزیکی به نام Musical Doodle که از رادیو پخش میشود گوش میدهد و پس از آن دیگر نمیتواند این موزیک را از ذهن خود بیرون کند. این قضیه در زندگی واقعی هم زمانی که آهنگی جذاب و در عین حال آزار دهنده در ذهن فردی به طور دائم تکرار میشود، اتفاق میافتد و خارج کردن آن بسیار دشوار و تقریبا غیر ممکن است. این قسمت از باب اسفنجی ترسناک، با استفاده از جان بخشی نشان میدهد که یک کرم گوش، آهنگی را در سر باب اسفنجی تا زمانی که تمام زندگی او را بهم بریزد و دگرگون کند، به صورت دائم پخش میکند. این اتفاق باعث ایجاد یک خط داستانی تراژدیک میشود که در آن آقای خرچنگ و سندی متوجه میشوند که باب اسفنجی در واقع مبتلا به یک نوع اعتیاد شده است و اگر نتوانند این کرم گوش را از ذهنش خارج کنند، میتواند به ذهن و بدن او آسیب برساند.
19. باب اسفنجی و دستگاه همبرگرسازی
وقتی که صحبت از قسمتهای ترسناک باب اسفنجی به میان میآید، «باب اسفنجی و دستگاه همبرگرسازی» فقط یک ایدهی احمقانه به نظر میرسد که در کنار قسمتهای دیگر قرار گرفته است؛ با این حال اگر آن را تا آخر تماشا کنید، متوجه میشوید آنقدرها هم نمیشود ساده از کنارش گذشت و در واقع این قسمت تمثیلی از جهانی را نشان میدهد که صنعتی شدن باعث میشود تا کارگران واقعی از کار بیکار شوند و اتوماسیون جایگزین آنها شود. در این قسمت میتوانید ببینید که باب اسفنجی چگونه برای از دست ندادن شغلش و حتی کل آیندهی این شغل با آن دستگاه که پدیدهای بسیار واقعی و ترسناک است، مبارزه میکند.
18. شانگهاید
در تعداد زیادی از قسمتهای باب اسفنجی میتوان مرد هلندی پرنده را مشاهده کرد، اما اولین حضور او در این کارتون یکی از ترسناکترین قسمتهای آن است. در فصل دوم، یک روز که باب اسفنجی، اختاپوس (اسکویدوارد) و پاتریک در حال رفتن به محل کار خود هستند، به طور تصادفی سوار کشتی هلندی پرنده میشوند و سپس توسط صاحب آن کشتی به نام شانگهاید ربوده و به بردگی درمیآیند. زمانی که اختاپوس به دام پرندهی ناامیدی میافتد، شانگهاید حتی ترسناکتر از قبل میشود. پس از آن باب اسفنجی و پاتریک تبدیل به میوههایی میشوند که مرد هلندی با تعقیب و گریز فراوان سعی به دست آوردن آنها دارد تا آنها را بخورد. شاید این صحنه کمی مضحک به نظر برسد، اما همچنین یک قسمت بسیار ترسناک به خصوص برای مخاطبان کم سن و سال است.
17. Doing Time
چیزی که این قسمت از باب اسفنجی را ترسناک میکند، اتفاقاتی است که برای خانم پاف رخ میدهد. در این سریال همیشه با این خانم معلم بد رفتاری میشود و او دائما به خاطر رفتارهای باب اسفنجی در عذاب است و انگار هیچ شانسی برای تجربهی آرامش در زندگیاش ندارد. با این حال در این قسمت از سریال حتی اتفاقات بدتری هم برای او میافتد و خانم پاف به خاطر باب اسفنجی و پاتریک اشتباها به زندان میرود. این اتفاق زمانی بدتر میشود که خانم پاف برای دور ماندن از باب اسفنجی ترجیح میدهد که در زندان بماند، اما باب اسفنجی دائما تلاش میکند که او را نجات دهد که در آخر این تلاشها باعث میشود تا تصویرش مدام جلوی چشمان خانم معلم باشد و چنین توهماتی خانم پاف را به سمت ناامیدیای که قبلا بار دیگر توسط باب اسفنجی تجربه کرده بود، سوق میدهد.
16. همبرگر کثیف
دردسرهایی که باب اسفنجی درست میکند معمولا همه بدون هیچ منظوری برای آسیب رساندن به دیگران اتفاق میافتند. با این حال در قسمت همبرگر کثیف به نظر میرسد که باب اسفنجی و آقای خرچنگ به طور اتفاقی کسی را کشتهاند. این اتفاق زمانی میافتد که آقای خرچنگ متوجه میشود که یک مشتری خودش را به عنوان بازرس بهداشت معرفی کردهاست تا غذای رایگان دریافت کند؛ بنابراین سعی میکند تا با یک همبرگر کثیف سر به سر مشتری بگذارد. اما هیچ چیز درست پیش نمیرود و باب اسفنجی و آقای خرچنگ متوجه میشوند که ممکن است بازرس بهداشت را کشته باشند. بدین ترتیب آنها تلاش میکنند تا بدن او را پنهان و از دست پلیس نیز فرار کنند؛ سپس آقای خرچنگ باب اسفنجی را مجبور به انجام کارهایی بسیار آزار دهنده برای از بین بردن جسد میکند و همهچیز از آن قسمت از داستان به بعد، ترسناکتر میشود.
15. یک دوست برای گری
در این قسمت از باب اسفنجی ترسناک، داستان از جایی شروع میشود که باب اسفنجی نمیتواند حیوان خانگی حلزون خود را که نامش گری است، با خود سرکار ببرد؛ بنابراین در حالی که نگران تنهایی اوست، دوست حلزون دیگری را به نام پافی فلافی برایش به خانه میآورد. اما در واقع معلوم میشود که پافی کاملا قلدر است و هر زمان که با گری تنها میشود او را مورد آزار و اذیت قرار میدهد. باب اسفنجی تا مدتها گمان میکند که دردسرساز اصلی گری است و پافی بیگناه است. در نهایت پافی تبدیل به یک هیولای خزندهی بزرگ و ترسناک میشود و حتی سعی میکند که گری را بخورد. باب اسفنجی که از سرکار به خانه بر میگردد، متوجه بهم ریختگی خانه میشود و بازهم فکر میکند که همهی اینها به خاطر حسادت گری به پافی اتفاق افتاده است. در این قسمت از سریال ظاهر هیولایی پافی با دندانهایی تیز، ممکن است برای مخاطبان کودک این کارتون ترسناک به نظر برسد.
14. اختاپوس در کلارینتلند
در این قسمت از فصل هفت، اختاپوس میخواهد از کلارینت خود قبل از شروع یک رسیتال در مقابل مشتریان سرکش رستوران آقای خرچنگ محافظت کند، بنابراین آن را در لاکری که آقای خرچنگ با انزجار فراوان تهیه کرده است، پنهان میکند. اما از آنجایی که بخت با اختاپوس یار نیست، باب اسفنجی وظیفهی بازسازی لاکر را به عهده میگیرد تا آن را تبدیل به یک ماز پیچیده، غیر واقعی و بیپایان کند. اختاپوس برای پس گرفتن ساز خود به جنگل کلارینت میرود و هنگامی که در حال قدم زدن است، توسط یک عقاب بلعیده میشود و در همین حال باب اسفنجی را تعقیب میکند تا در آخر به رسیتال خود میرسد و شیطنتهای باب اسفنجی او را کاملا میترساند. البته این فقط نوعی طنز پوچ است که کاملا با فضای کلی این کارتون مطابقت دارد.
13. تراشه
در این قسمت، یک تراشه در انگشت شست باب اسفنجی در هنگام کار کردن گیر میکند و طبق معمول همیشه باب اسفنجی از در آوردن آن تراشه از دست خود امتناع میکند که باعث عفونت بیشتر میشود. در بیشتر این قسمت، بینندگان تصویر مشمئز کنندهی زخمی پر از چرک را میبینند که هر لحظه سایزش بزرگتر میشود. در اینجا پاتریک تظاهر میکند که یک پزشک است تا بتواند با زبالههای سمی یک سطل زباله، زخم را درمان کند. در نهایت آقای خرچنگ با ترکاندن تورم پر از مایع و عفونت، تراشه را از انگشت باب اسفنجی خارج میکند. این قسمت از کارتون دارای طنزی افتضاح است که تصاویری مشمئز کننده را در راس خود قرار داده است و از ابتدای قسمت تا انتهای آن برای بینندگان ناخوشایند است.
12. بازدید از اختاپوس
باب اسفنجی از نظر همسایهاش اختاپوس که همیشه خود را نسبت به دیگران برتر میداند، موجودی کاملا مزاحم و آزار دهنده به نظر میرسد. او در راستای همین خود برتر بینی، به خاطر سلیقه و طراحی مدرن خانهاش بسیار به خود افتخار میکند. اما باب اسفنجی که شخصیتی متواضع دارد، همهی تلاشش را میکند تا اختاپوس را به خانهی آناناسی خود دعوت کند اما هربار دعوتش توسط او رد میشود. در نهایت باب اسفنجی برای کشاندن اختاپوس به خانهاش نقشهای را اجرا میکند و جارو برقی او را میدزدد. این اتفاق جرقهای است برای وقوع اتفاقات بعدی مانند یک آتش سوزی، که قضیه را مرموز تر از آنچه هست نشان میدهد. این قسمت از سریال به طور کلی شاید خیلی ترسناک نباشد اما دلایل زیادی برای ایجاد ترس در آن وجود دارد.
11. لیموناد جوهری
در سال 2017 این سریال محبوب نیکولدئون، به شکلی جدی محبوبیت خود را از دست داد؛ اما با انتشار این قسمت از فصل یازده، سریال کیفیت بسیار عجیبی را نسبت به قسمتهای قبلی خود نشان داد. در این قسمت باب اسفنجی و پاتریک متوجه میشوند که جوهر اختاپوس در واقع میتواند یک نوشیدنی خوشمزه باشد؛ البته این را هم متوجه شدند که اختاپوس تنها زمانی میتواند جوهر تولید کند که ترسیده باشد. در ادامهی این قسمت باب اسفنجی و پاتریک هر کاری را میکنند که اختاپوس را بترسانند، تا جایی که حتی پاتریک پوست بدنش را کنده و اندامهایش را به شکل عجیب و غریبی که مطمئنا مناسب مخاطبان کودک این برنامه نیست، نمایان میکند.
10. سیارهی عروس دریایی
در قسمت سیارهی عروس دریایی (Planet of the Jellyfish)، باب اسفنجی و سندی با یک عروس دریایی شرور به نام ژلهماهی که ساکنان بیکنی باتم را شبیهسازی میکند، درگیر میشوند. این قسمت از کارتون باب اسفنجی اشارهی واضحی به فیلم Invasion of the Body Snachers دارد و عنوان آن میتواند اشارهای به فیلمهای Planet of the Apes یا Planet of the Vampires داشته باشد. بخش ترسناک و عجیب این قسمت ایجاد تعداد زیادی ژلهماهی است. این موجود در واقع یک بیگانه شبیه به عروس دریایی با چشمانی سیاه است که از عروس دریایی تغذیه میکند و با دفع آن، موجودی صورتی رنگ را تولید میکند که به یک هیولای هیبریدی تبدیل میشود و شکل آن به همان شکل سابق خود یعنی شبیه به خود عروس دریایی است. این موجود جهش یافته بعد مدتی تبدیل به یک انگل میشود و هر موجود دیگری را در مجاورت خود به ژلهماهی چشم سیاه آلوده میکند.
9. من یک گری نوجوان بودم
در این قسمت پس از اینکه اختاپوس به طور تصادفی پلاسمای حلزون را به باب اسفنجی تزریق میکند، او به آرامی شروع به تبدیل شدن به یک هیبرید حلزون-اسفنج میکند که در واقع این صحنه ادای احترام واضحی به فیلم ترسناک و کلاسیک کروننبرگ به نام مگس (The Fly) میکند. مدتی پس از ورود پلاسمای حلزون به بدن باب اسفنجی، عملکرد بدن این موجود هیبریدی حلزون-اسفنجی کند میشود و توانایی حرف زدن را از دست میدهد و تنها جملهای که او قادر به گفتن است این است که: «یک چیزی در مورد میووووو اشتباه است!»
اختاپوس پس از دیدن دگرگونی وحشتناک همسایهاش از خود بی خود میشود. او که از درخواست کمک از طرف باب اسفنجی وحشت دارد، شروع به دویدن در خانهاش میکند و در همین حین سرنگ پلاسما بینی او را سوراخ کرده و اختاپوس را نیز به حلزون تبدیل میکند. این قسمت برخلاف دیگر قسمتهای باب اسفنجی ترسناک، به صورت حل نشده باقی میماند؛ و در آخر گری و نسخههای حلزونی باب اسفنجی و اختاپوس را نشان میدهد که در زیر نور ماه میو میکنند.
8. Spongehenge
این قسمت از فصل پنج گرچه آنقدرها هم عجیب نیست اما حسی وهم آور و غیر طبیعی دارد. در این قسمت وزشهای شدید باد باعث میشود که منافذ روی بدن باب اسفنجی صدای سوتی را ایجاد کنند که عروس دریایی را جذب میکند؛ به همین دلیل باب اسفنجی از جامعه طرد میشود و به یک غار پناه میبرد. او در غار بناهای سنگی غول پیکری را از خود میسازد تا توجه عروس دریایی را از خود دور کند. در نهایت نقشهی باب اسفنجی در این زمینه موفق میشود، اما در یک تقلید خندهدار از سیارهی میمونها، زمانی که باب اسفنجی به شهر بر میگردد متوجه میشود که او اکنون در آیندهای دور است و رستوران آقای خرچنگ نیز از بین رفته است.
7. شیفت قبرستان
در این قسمت از باب اسفنجی ترسناک نشان میدهد که کارمندان رستوران آقای خرچنگ مجبور میشوند یک شب اضافه کاری کنند. اختاپوس که حوصلهاش از شیفت شب و خالی بودن رستوران سر رفته است، شروع به تعریف یک داستان ترسناک میکند تا باب اسفنجی را بترساند. داستانی که او تعریف میکند کاملا با جزئیات است و دربارهی یک آشپز سابق سرخ کردنی به نام اسلشر میگوید که به خاطر دست و پا چلفتی بودنش، یک دستش را از دست میدهد که البته بعدا آن را با یک کفگیر جایگزین میکند. این آشپز مدتی بعد توسط یک اتوبوس زیر گرفته میشود و در مراسم ختمش از کارش اخراج میشود. جو ترس و وحشت در این قسمت زمانی ایجاد میشود که شکلی ترسناک شبیه اسلشر ظاهر میشود و باب اسفنجی و اختاپوس را به همان اندازه میترساند. در واقع این قسمت از سریال یکی از بهترین قسمتهای عجیب و ترسناک آن است.
6.غولهای احمق
در قسمت غولهای احمق، شما دوباره میتوانید شخصیت دزد دریایی شبه شکلی را به نام مرد هلندی پرنده به همراه دشمنش لرد پولترگیست ببینید. در این قسمت صحنههایی ترسناک وجود دارد که ممکن است نسبت به روند داستانی معمولی سریال کمی هیجانانگیزتر باشد. شما با صحنههایی مانند سرو مغزهایی در کنار کرههای چشم در مهمانیها، مارهایی که داخل منافذ بدن باب اسفنجی میلغزند، دستیگرههای دری که جیغ میزنند و مواردی از این دست مواجه میشوید.
پایان این قسمت از سریال بسیار سورئال و کمی ناراحت کننده است؛ به این دلیل که مرد هلندی پرنده به یک بمب هستهای تبدیل میشود و بالای سر لرد پولترگیست منفجر میشود و یک ابر قارچی شکل بوجود میآید. پس از این اتفاق، نشان داده میشود که بقیهی ساکنین بیکنی باتم در حالتی از زندگی پس از مرگ وجود دارند، زیرا خطوط سبز رنگی در اطراف همهی شخصیتها وجود دارد که آنها را شبیه به غولها کرده است.
5. اسکویدباب شلوار شاخکی
شخصیت اختاپوس یکی از تراژیکترین شخصیتهای سریال است. در این قسمت، یک آزمایش با دستگاه سندی باعث ترکیب اختاپوس و باب اسفنجی در یک بدن میشود. باب اسفنجی از این اتفاق خوشحال میشود زیرا آن را فرصت خوبی برای یک دوستی ابدی میداند، اما از طرفی دیگر اختاپوس بسیار کلافه و ناامید است و میخواهد هر چه زودتر از این آشفتگی خلاص شود زیرا یک رسیتال برای اجرای کلارینت خود در پیش دارد.
در پایان این قسمت، اختاپوس حتی پس از جدایی از باب اسفنجی هم نمیتواند با استعدادش مخاطبان را سرگرم کند و خشم او آنقدر زیاد است که میخواهد آن دستگاه را از بین ببرد. آخرین صحنه با یک یادداشت غمگین و افسرده به پایان میرسد، زیرا اختاپوس برای تراپیست خود نوشته است که: «همه چیز از زمانی شروع شد که من به دنیا آمدم.» و در شات کامل این قسمت نشان داده میشود که او در یک توپ گوشت با شخصیتهای دیگری مانند سندی و آقای خرچنگ نیز ترکیب شده است. این صحنه به قدری دلخراش و وهم برانگیز است که در زمان پخش در برخی از کشورهای اروپایی متوقف شده است.
4. راک باتم
شاید یکی از خاطره انگیزترین قسمتهای باب اسفنجی که از تلویزیون پخش شده است، راک باتم باشد. در این قسمت، باب اسفنجی و پاتریک در ایستگاه اتوبوس اشتباهی پیاده میشوند و سپس خود را در شهری غیر قابل گریز و کاملا بیگانه پیدا میکنند. البته پاتریک در نهایت سوار اتوبوسی میشود که به بیکنی باتم بر میگردد،اما باب اسفنجی مجبور میشود که مدتی منتظر بماند. البته به نظر میرسد که مسئولان حمل و نقل راک باتم به طرز عجیبی مشتاق جلوگیری از بازگشت او به خانه هستند. این قسمت احساس تنهایی و غریبگی در مکانی ناآشنا را تداعی میکند و ترس عمیقی را تقریبا در هر کودکی زنده میکند.
3. موجودات کرابی پتی
این قسمت نیز یکی دیگر از قسمتهایی است که ژانر وحشت را به نمایش میگذارد. آقای خرچنگ زمانی که مشتریانش هوس یک غذای جدید میکنند، سندی و باب اسفنجی را مجبور میکند تا نوع جدیدی از همبرگر خرچنگی (کرابی پتی) را درست کنند. زمانی که آنها یک نوع جدید از این همبرگر را درست میکنند اتفاق عجیبی در رستوران آقای خرچنگ میافتد، و آن این است که مشتریها یک به یک تبدیل به موجودات کرابی پتی میشوند و به همبرگرهای متحرک شباهت دارند. این تغییر و دگرگونی برای یک قسمت معمولی از کارتون باب اسفنجی، بسیار ترسناک به نظر میرسد؛ زیرا همهی مشتریها خود را در حال ترکیدن و تبدیل شدن به یک همبرگر واقعی میبینند. در این قسمت آنقدر همه چیز در هم و برهم است که در نهایت بیکنی باتم تبدیل به یک قیامت کابوسوار میشود.
2. حالا خوشحال هستی؟
در این قسمت میبینیم که اختاپوس از روزمرگی و زندگی یکنواختش خسته شده است. در همین حال، باب اسفنجی تمام تلاشش را میکند که تا دوستش را خوشحال و خاطرات خوشی را برایش بسازد؛ بنابراین او را به یک کنسرت ویولن و یک گالری هنری میبرد. این نقشههای باب اسفنجی برای شاد کردن اختاپوس کاملا با شکست مواجه میشود و او را افسردهتر میکند. اختاپوس سعی میکند تا به معنای واقعی کلمه زندگی را کنار بگذارد، بنابراین خودش را به مدت دو هفته داخل خانه زندانی میکند. در یک صحنهی کاملا وحشتناک، به نظر میرسد که او آمادهی انجام کاری است که نشان دادن آن در تلویزیون مجاز نیست. اگرچه این قسمت در آخر به عنوان یک طنز غیر معمول و تیره و تار نشان داده میشود.
1. SB-129
این قسمت در میان قسمتهای اولیهی کارتون باب اسفنجی بسیار شناخته شده است. در این قسمت نشان داده میشود که اختاپوس به هزاران سال آینده سفر میکند تا فقط بفهمد که آیا باب اسفنجی و پاتریک مثل همیشه در زندگی او حضور دارند یا خیر. اختاپوس پس از سفرهای متعدد به گذشتههای دور و کشف چیزهایی مشابه به زمان حال، به طور تصادفی ماشین زمان خود را میشکند و آن را به داخل یک سیاه چاله میفرستد و همهی این اتفاقات باعث ایجاد وحشت در دل او میشود. این قسمت به بررسی موضوعاتی مانند نهیلیسم (پوچ گرایی) و ترس وجودی میپردازد که موضوعاتی فوقالعاده سنگین برای مخاطبان کودک این سریال است؛ بنابراین ممکن است باعث ایجاد ترس در آنها شود.