در دل زمستان سرد و در میان سکوتی که چون پردهای سنگین بر شهر پوشیده شده بود، حادثهای تلخ و دردناک موجبات اندوه فراوان میان دوستداران حیات وحش کشور رقم زد. مرگ تراژیک «پرویز»، پدربزرگ شامپانزههای ایران، نه تنها یک فاجعه فردی، بلکه نمادی از ناکامیهای مدیریتی و نقصهای ساختاری باغ وحش ارم به شمار میرود؛ فاجعهای که در سایه آن، تاریخچهای پر از تلخی از نارساییهای نگهداری و مراقبت از موجودات ارزشمند این مجموعه به تصویر کشیده شده است.
پیشینه ورود و تراژدیهای گذشته
در دهه چهل، باغ وحش ارم با واردات شامپانزههای با ارزش از کامرون به ایران رونق یافت و امید به بقای گونهای نادر در سرزمین مادری شکل گرفت. اما در زمستانی از دهه پنجاه، حادثهای سهمگین رخ داد: نشت گازی مرگبار جان اکثر شامپانزههای آن دوران را از بین برد و تنها پرویز و همسر وفادارش «شیرین» از آن مصیبت جان سالم به در بردند. این دو، همچون نگهبانان تاریخچهای تلخ، مسئولیت ادامه نسل شامپانزهها را بر دوش کشیدند؛ اما شرایط نگهداری نامناسب و محیط بسته، زخمهایی عمیق بر روح و جسم آنها وارد ساخت.
بحران مدیریتی و کاستیهای تخصصی
گزارشهای متعدد دامپزشکان و کارشناسان حاکی از آن است که شرایط نگهداری در باغ وحش ارم سالهاست با نواقص جدی مواجه بوده است. طبق گفته پیمان محمد زاده، عضو هیأت علمی دانشگاه و دامپزشک سابق این مجموعه، تعداد کمی از شامپانزهها در شرایط بهداشتی مطلوب نگهداری میشوند؛ چرا که مشکلات ژنتیکی، خونی و بیماریهای زمینهای ناشی از محیط نامناسب، امری رایج است. نبود تیم دامپزشکی تخصصی و امکانات پیشرفته مانند سالن جراحی، دستگاههای رادیولوژی و سونوگرافی، زمینهساز وقوع تراژدیهای متعدد در میان حیوانات شده است.
تلاشهای نظری و ناکامیهای اجرایی
حدود دو سال پیش، در پی درخواست بنیاد مستضعفان و با مشارکت یک دامپزشک سابق، طرح جامعی برای نوسازی جایگاه شامپانزهها ارائه گردید. این طرح که جزئیاتی دقیق از مصالح ساختمانی، مساحت مناسب، نوع سنگهای طبیعی و انتخاب گیاهان بومی را در بر میگرفت، به عنوان راهکاری نوین برای بهبود وضعیت حیوانات مطرح شد. متأسفانه، علیرغم صرف زمان و انرژی فراوان در تهیه پروپوزالهای مهندسی و مشاورههای تخصصی، پروژه در عمل به مرحله اجرایی نرسید و تنها در سطح نظری باقی ماند. این امر نه تنها امیدهای تازهواردان به نجات نسل شامپانزهها را دمدمی کرد، بلکه موجبات خروج باغ وحش ارم از اتحادیه باغ وحشهای اروپا را نیز فراهم آورد؛ اتحادیهای که پیشتر با حضور نمایندگان متخصص، سعی در بهبود وضعیت این مجموعه داشته بود.
پیامدهای تراژیک محیطی و روانی
زندگی در فضایی تنگ، تاریک و فاقد نور و هوای تازه، تأثیرات عمیقی بر روان حیوانات داشته است. شامپانزههایی که در چنین محیطی نگهداری میشوند، به خشونتهای داخلی و درگیریهای مکرر دچار میشوند. نمونه دردناکی از این تراژدی، مرگ «شمسی» است؛ نوهای از نسل شیرین و پرویز که در جریان درگیریهای خانوادگی و خشونتهای بیرحمانه، جان باخته و فضای اندوه و افسردگی را در میان سایر اعضای خانواده بهوجود آورده است. کارشناسان معتقدند که محدودیت فضایی و نبود شرایط طبیعی، عامل اصلی ایجاد این تنشها و در نهایت وقوع فاجعههای متعدد در میان شامپانزهها بوده است.
ضرورت اصلاحات اساسی مدیریتی
با وجود بیش از صد گونه جانوری که در باغ وحش ارم نگهداری میشوند، کمبودهای مدیریتی و تخصصی به گونهای فاجعهبار شده است که تنها با تشکیل یک تیم تخصصی چندرشتهای میتوان از ادامه روند وخیم وضعیت جلوگیری کرد. کارشناسان پیشنهاد میکنند تا متخصصانی در حوزههای جراحی، پرندگان، دامهای بزرگ و کوچک و خزندگان در قالب یک تیم همکار بهصورت ۲۴ ساعته در این مجموعه مستقر شوند. وجود یک بیمارستان یا کلینیک مجهز در داخل باغ وحش، از دیگر اقدامات ضروری محسوب میشود تا بتوان هرگونه مشکل بهداشتی و بیماریهای ناشی از نگهداری نامناسب را به سرعت شناسایی و درمان کرد.
واکنشهای محیط زیستی و اعتراضهای عمومی
انتقادهای فراوان از شرایط موجود، موجب شد تا مسئولان محیط زیست نیز نسبت به وضعیت باغ وحش ارم ابراز نگرانی کنند. شینا انصاری، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، در بیانیهای اعلام کرد که تا اطلاع ثانوی صدور مجوزهای جدید برای احداث یا ایجاد باغ وحش ممنوع شده است. این تصمیم به دنبال درخواستهای مکرر مردم و برگزاری کارزارهای اعتراضی علیه شرایط نامطلوب باغها و نگهداری غیرانسانی از حیوانات اتخاذ شد. پیام این اعلامیه روشن است: تغییرات اساسی و فوری در مدیریت و شرایط نگهداری حیوانات، الزامی است.
تراژدی پرویز؛ درسی برای آینده
مرگ پرویز، شامپانزهای که بیش از هفت دهه عمر در اسارت گذرانده بود، تبدیل به نمادی از نارساییهای نظام نگهداری حیوانات در باغ وحش ارم شده است. این حادثه تراژیک، در تعطیلات سال نو، به عنوان زنگ خطر جدی برای تمامی مدیران و مسئولان مجموعههای نگهداری حیوانات تلقی میشود. علاوه بر این، مرگ پرویز باید یادآور شود که ارزش هر جان موجود زنده، نیازمند مراقبتهای ویژه و تخصصی است و نادیده گرفتن این مسئولیت، میتواند عواقب جبرانناپذیری به همراه داشته باشد.
نتیجهگیری
ماجرای مرگ تراژیک پرویز و سایر فاجعههای مستمر در باغ وحش ارم، منعکسکننده ضعفهای عمیق مدیریتی، نواقص تخصصی و بیتوجهی به شرایط نگهداری مناسب حیوانات است. این تراژدی نه تنها تاریخچهای تلخ از گذشته را به تصویر کشیده، بلکه به عنوان آینهای برای بازنگری در روشهای مدیریتی و بهبود شرایط نگهداری موجودات زنده عمل میکند. امید است که تعطیلات سال نو، نقطه عطفی برای آغاز تغییرات اساسی در این حوزه باشد؛ نقطهای که در آن اقدامات فوری و تخصصی، جایگزین سیاستهای ناکارآمد شوند و دیگر داستانهای تلخ مانند مرگ پرویز و شمسی، هرگز تکرار نگردند.
در نهایت، مرگ پرویز باید به عنوان هشداری برای مسئولان و علاقهمندان به حیات وحش تلقی شود؛ هشداری مبنی بر اینکه نگهداری از جان موجودات زنده، مسئولیتی عظیم و مستلزم دقت و توجه است. تنها با اصلاح نظام مدیریتی و فراهم کردن امکانات مناسب، میتوان امید به آیندهای روشن برای حیوانات ارزشمند این مجموعه داشت و از تکرار تراژدیهای گذشته جلوگیری نمود.