نظام آموزشی ایران با چالشی بنیادین روبهروست؛ بحرانی که نه در ظاهر، بلکه در لایههای پنهان سیستم آموزشی ریشه دوانده است. کاهش کیفیت یادگیری، ضعف در سواد پایه و گسترش نابرابری آموزشی، امروز تبدیل به تهدیدی خاموش برای آینده کشور شدهاند. بررسی دادههای آزمونهای بینالمللی مانند تیمز (TIMSS) و پرلز (PIRLS)، بههمراه گزارشهای ملی، تصویری نگرانکننده از وضعیت تحصیل دانشآموزان ایرانی ترسیم میکند.
عملکرد ضعیف در آزمونهای بینالمللی
نتایج آخرین دورههای آزمون تیمز ۲۰۲۳ و پرلز ۲۰۲۱ نشان میدهد که ایران در جمع کشورهایی قرار دارد که عملکرد آموزشی آنها بهطور قابلتوجهی پایینتر از سطح متوسط جهانی است. ۴۰ درصد از دانشآموزان ایرانی حتی به حداقلهای لازم در خواندن، ریاضی و علوم دست پیدا نکردهاند. آمارها گویای آن است که بیش از ۷۰ درصد دانشآموزان شرکتکننده، عملکردی پایینتر از میانگین جهانی داشتهاند؛ نشانهای از گسترش یک فقر آموزشی ساختاریافته که صرفاً به کمبود امکانات مربوط نمیشود، بلکه به عدم تمرکز بر کیفیت یادگیری نیز بازمیگردد.
رشد کمی، بدون جهش کیفی
اگرچه پوشش تحصیلی در دوره ابتدایی از ۹۵ درصد عبور کرده، اما این رشد بیشتر جنبه کمی دارد. کیفیت آموزش، آنگونه که باید، ارتقاء نیافته و در مواردی حتی روندی نزولی دارد. گزارشهای داخلی حکایت از آن دارند که بخش زیادی از دانشآموزان، آموزش را بدون درک عمیق و کاربردی مطالب ترک میکنند، یا در میانه راه، به دلایل متعدد اجتماعی و اقتصادی، ترک تحصیل میدهند.
نابرابری آموزشی در استانهای محروم
نگاهی دقیقتر به آمارهای استانی، عمق بحران را بیش از پیش آشکار میکند. در استان سیستان و بلوچستان، ۵۸ درصد از افراد زیر ۲۴ سال هنوز موفق به اخذ مدرک دیپلم نشدهاند؛ رقمی که نمایانگر ترک تحصیل گسترده و کیفیت پایین آموزش در این منطقه است. استانهای آذربایجان غربی با ۴۱ درصد و گلستان با ۳۸ درصد نیز در وضعیت نامناسبی قرار دارند. نمودار نمرات میانگین امتحانات خرداد ۱۴۰۳ نیز مؤید همین واقعیت است؛ جاییکه استانهایی مانند سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان پایینترین میانگین نمرات را ثبت کردهاند.
زنگ خطر بازماندگی از تحصیل
بر پایه آمارهای رسمی وزارت آموزش و پرورش، تنها در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بیش از ۹۸۰ هزار دانشآموز در سه مقطع ابتدایی، متوسطه اول و دوم از تحصیل بازماندهاند. این در حالی است که در همین سال، بیش از ۲۷۰ هزار دانشآموز نیز بهصورت رسمی انصراف خود از تحصیل را ثبت کردهاند. این ارقام نه تنها نگرانکنندهاند، بلکه نشان از افت شدید در علاقهمندی یا توانایی ادامه تحصیل میان نسل جوان دارند؛ وضعیتی که در درازمدت آثار جبرانناپذیری بر اقتصاد، فرهنگ و ساختار اجتماعی کشور خواهد گذاشت.
فقر آموزشی؛ پیامد و محرک فقر اقتصادی
یکی از مهمترین نتایج این بحران، ایجاد چرخهای معیوب از فقر است. فقر آموزشی، خود زاینده فقر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است و بالعکس. خانوادههایی که از نظر مالی در مضیقه هستند، اغلب نمیتوانند شرایط تحصیل باکیفیت را برای فرزندانشان فراهم کنند، و این در نهایت به ترک تحصیل و کاهش فرصتهای شغلی برای نسل بعدی منجر میشود. ادامه این چرخه، معضلاتی نظیر بیکاری، مهاجرت، ناهنجاریهای اجتماعی و کاهش سرمایه انسانی را تشدید میکند.
راهکارها؛ نیازمند نگاه سیستمی و عادلانه
حل بحران آموزش، نیازمند اقداماتی فراتر از بازسازی مدارس یا توزیع کتابهای درسی است. باید بر ارتقاء کیفیت آموزشی، بازطراحی محتواهای درسی، افزایش مهارت معلمان و سرمایهگذاری پایدار در استانهای کمتر برخوردار تمرکز کرد. همچنین نیاز است نظام ارزشیابی از کمیگرایی صرف خارج شده و به سنجش مهارتهای شناختی، تفکر انتقادی و توانمندی حل مسئله سوق داده شود.
نتیجهگیری
بحران آموزش در ایران دیگر موضوعی پنهان و محدود به مناطق محروم نیست؛ این بحرانی ملی و چندبُعدی است که آینده توسعه کشور را تهدید میکند. آمارهای موجود، نیاز به یک بازنگری جدی در سیاستگذاریهای آموزشی را فریاد میزنند. آیندهای روشن، تنها زمانی تحقق مییابد که عدالت آموزشی، کیفیت یادگیری و فرصتهای برابر برای همه دانشآموزان تضمین شود.